درنگ
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /دِرَنگ/
اسم[ویرایش]
درنگ
- توقف، سکون. آهستگی، کندی. آسایش، راحتی.
- ز ما نیز یک تن نسازد درنگ/ شب و روز بر درد و کین پشنگ «فردوسی»
- مترادف مفنگی یا چانه لق در زبان معیار باستان که به دو بخش دِر - اَنگ قابل تجزیه است.
پسوندهای با اَنگ[ویرایش]
برگردانها[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس/ شاهنامه