پهلوی
iwill tryoutbis a few phon me out in systam network me remov all blog all sait
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
فریدون جنیدی در کتاب « نامه پهلوانی » در این باره می نویسد : آنچه که از شاهنامه بر می آید چنین است که زبان پهلوی ، زبان همگانی کشور ایران بوده است. و آن هم نامور است به « پَهْلَو » . نخستین باری که در شاهنامه از پَهْلَو یاد می شود در زمان منوچهر است یعنی زمانی که از دید تاریخی برابر است با زمان پس از مهاجرت آریاییان و سه گروه شدن آنان : بفرمود پس ، تا منوچهر شاه ز پَهْلَو به هامون گذارد سپاه و چون در این چامه ، پَهْلَو در برابر هامون و دشت آمده ، آشکار می شود که پَهْلَو در آغاز به معنی کوه و کوهستان بوده ، و این معنی چند بار دیگر نیز در شاهنامه بازگفت شده است . بفرمود تا قارن رزم جوی ز پهلو به دشت اندر آورد روی بنابراین شکی نمی ماند که پَهْلَو در ریشه به معنی کوهستان بوده است . بایستی درباره ی آن موشکافی کرد . باستان شناسانی که در دشت های ایران به جست و جوی پرداخته اند ، شگفت زده شده اند که چگونه از زمان شش هزار سال پیش به این سوی در دشت ها استخوان انسان دیده شده است و پیش از آن نه . آوند بزرگ آن این است که آریاییان تا شش هزار سال پیش در کوهستان ها و رودبار های کوهستانی زندگی می کردند . و چون دشت های ایران زمین خشک بوده است ، زندگی در دشت ها یا کمینه در همهی دشت ها ممکن نبوده . اما از نزدیک شش هزار سال پیش که در شاهنامه ، با پادشاهی فریدون و ایرج و منوچهر از آن نام برده میشود ، ایرانیان موفق به نوآوری قنات یا کاریز شدند که انسان آریایی در دشت های ایرانشهر پراکنده شد ، و اکنون آثار زندگی او و گورستان ها و استخوان هایش در دشت بدست باستان شناسان می رسد . بنابراین کاشانه ی نخستین آریاییان که پهلو یا کوهستان بود کم کم به دشت ها نیز کشیده شد ، اما نام پهلوی به معنی آریایی و ایرانی برجای ماند . این است که در شاهنامه همه جا از پهلوی معنی ایرانی بر می آید ، نه یک قوم مانند سیستانیان ، یا پارسیان ، یا مادها بلکه پهلوی شامل همهی اقوام آریایی، ایرانی است . چنانکه افزون بر زبان پهلوی یا پهلوانی ، از کیش پهلوی ، جامه ی پهلوی ، سرود پهلوی ، جوشن پهلوی ، و خط پهلوی در شاهنامه فراوان نام برده شده است . سخن های رستم به نای و به رود بگفتند ، بر پهلوانی سرود
بویژه در این چامه ، بروشنی هرچه بیشتر پهلوی در برابر رومی و چینی آمده ، و معنی ایرانی از آن بر می آید . بفرمود ، پس خلعتی خسروی ز رومی و چینی و از پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /پَهلَوی/
صفت نسبی
[ویرایش]پهلوی
- پارتی، نسبت داده شده به قوم پارت.
- پادشاهی، سلطنتی.
- پهلوانی، قهرمانی.
- نام خط و زبان ایرانیان در زمان اشکانیان و ساسانیان.
- آهنگی است در موسیقی قدیم.
- نوعی سکه طلا مشهور به سکه پهلوی با نقش شاهان پهلوی اول و دوم (آخرین سلسله پادشاهی در ایران).
زبان دیگر
[ویرایش]- پارسی میانه (پهلوی)
آوایش
[ویرایش]- /پَهلُویِ/
اسم
[ویرایش]- پهلوی یا پارسی میانه ریشه زبانهای دری و فارسی امروز است.
- پهلو با اضافه.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین