پت
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- ایرانی
آوایش
[ویرایش]- /پَت/
اسم
[ویرایش]پت
- لعابی از کتیرا و نشاسته و مانند آن، آهار، آش جامد.
- پشم نرمی که از بن موی بز روید و آن را به شانه برآورند و از آن شال بافند؛ بز پشم، بزوشم، کرک، کلک.
- کُرکهای ریز درهم تافته سطح بشره بعضی گیاهان، کرکها و الیاف نرم سطح بعضی اندامهای گیاهی؛ پرز، هر چیز نرم.
- پَت: در گویش گنابادی به موی بدن انسان گویند. موی روی سینه و شرمگاه.
- پُتْ: در گویش گنابادی یعنی صدا کردن چیزی هنگام برخورد با زمین یا چیز دیگر ، ترکیدن ، منفجر شدن
- پِتَّ: در گویش گنابادی یعنی راز ، اسرار ، سِر ، کارهای بد و بدکاریها.
- پَت: در گویش تونی یعنی مو
- پِت: در گویش لُری یعنی بینی، دماغ.
- پِت: در گویش لکی و گویش تویهای پِت شدن. زمانی که شخص در جمع مورد بیتوجهی و انتقاد قرار میگیرد ، به گوشهای رفته و در خود فرو میرود. به این حالت پت شدن میگویند.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
اسم
[ویرایش]پَت
- موهای درهم و برهم، موهای آشفته که منظم کردن آن مشکل است. درهم فرو رفته. پتع، پتدع، پتیشق.
- پَت کلمه خالص بود و گاهی در جمله به معنی قبیله درهم و برهم یا از خلوص افتاده هم است، ایل و تبار فاقد اصالت.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]پِت
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|