پرش به محتوا

آرد

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آرد/

اسم

[ویرایش]

آرد

  1. گَرد نرم که از کوبیدن و آسیاب کردن غلات و حبوبات بویژه گندم به دست می‌آید.
    آرد برنج آرد جو، آرد گندم، آرد نخودچی.

مثال

[ویرایش]
  1. آرد خود را بیختن و الک خود را آویختن کنایه از: وظایف خود را طی سالیان انجام دادن و دیگر اخلاقاً موظف یا عملاً توان انجام کاری را نداشتن. آفتاب لب بام، وقت مرگ.
  2. آرد به دهان بودن کنایه از: در اعتراض به کسی گفته می‌شود که بی‌موقع سکوت کرده است.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]

زبان معیار باستان

آوایش

[ویرایش]
  • آرد/

اسم

[ویرایش]

آرد

  1. آرد ممکن است مترادف یا تغییر یافته ارد بوده باشد، تا هنوز هم برای اَرد که واژه مقدسی بوده، تعریف مناسبی یافته نشده است.
    آرد باید در زبان معیار باستان به صورت آردِ هم صرف شده باشد که به دو بخش آر - دِ قابل تجزیه است.


  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس