تور
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- /تور/(تُ)
اسم خاص
[ویرایش]تور
- ~ نام یکی از پادشاهان اسطورهای در شاهنامه است او فرزند دوم فریدون و قاتل برادرش ایرج بود.
- بدو گفت تور ار تو از ما کهی/ چرا برنهادی کلاه مهی «فردوسی»
اسم
[ویرایش]- نوعی پارچه نخی نازک و لطیف و سوراخ سوراخ.
- نوعی دام برای صید ماهیان و پرندگان، حیوانات بافته شده از نخهای محکم. تور کردن، شکار کردن. تله، قفس، دام.
- نوعی ابزار، شبکهای از الیاف که برای شکار و ماهی گیری بکار میرود
- سفر سیاحتی گروهی. گردش، سیر، مسافرت، هر نوع سفر برنامه ریزی شده به یک یا چند مقصد و برگشت به مبدأ، گشت (فره)
- نوک تبر.
- به شکل تُوْرَ :(towra) در گویش گنابادی یعنی جیب ، کیسه ، شال ، خورجین ، کیف
- به شکل تُوْر :(towr) در گویش گنابادی یعنی صید ، شکار ، طعمه.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]- فرانسوی
صفت
[ویرایش]- رنگ سیاه، تیره و تاریک.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]ترجمهها
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ شاهنامه. ISBN 964-5566-35-5