سلام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- پیش هند و ایرانی
آوایش[ویرایش]
- [سَل/آم]
اسم[ویرایش]
سلام
- سَلام از دو کلمه سَل- آم تشکیل شده که سل فعلا بجز سلم هم ریشهای برای زبانفارسی ندارد. آم نشانه و علامت جنس مؤنث به زبانمعیار آن دوران بود.
- سلام واژه بسیار مقدسی بوده و استنتاج کلی از اصطلاح سلام در جوامع کهن و مقید، تظاهر به تقوا و همچنین نهضتی در مقابل همجنسگرایی بودهاست. به عبارتی آنها که سلام میگفتند در واقع ابراز ضد همجنسگرایی میکردند تا سره از ناسره مشخص گردد.
ریشهشناسی ۲[ویرایش]
- آذری
آوایش[ویرایش]
- [سال/آم]
فعل[ویرایش]
سالام
- برخی لهجههای آذری و ترکی به جای سلام عبارت سالام را صرف میکنند که در واقع مفهوم دقیق کلمه همین است.
- سالام گویندگان در واقع گروندگان کیش و عقایدی بودند که مقاربت با جنس مخالف را تبلغ میکردند و ضد همجنسگرایی در جامعه شناختهمیشدند.
ریشه شناسی ۳[ویرایش]
- عربی
آوایش[ویرایش]
- [سَلام]
اسم[ویرایش]
- تحیت و درود، حبیب.
- (فقه) سه جملهای که با سلام آغاز میشود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان میکند.یکی از نام های خداوند است
- [قدیمی] پاکی رهایی از عیب و آفت.
- (نظامی) احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است.
متضاد[ویرایش]
واژههای وابسته[ویرایش]
- سلام کردن: (مصدر لازم) درود گفتن به کسی؛ سلامعلیک یا سلامعلیکم گفتن؛ سلام زدن.
- سلام گفتن: (مصدر لازم) = سلام کردن
حرف ندا[ویرایش]
اسم[ویرایش]
برگردانها[ویرایش]
Translations