نتایج جستجو

آتش‌باره فارسی /آتَش/پارِه/ آتش‌پاره (گفتگو): زیباروی پر نشاط. پاره آتش، اخگر. محو تماشای یک تن از این دختران آتش‌پاره گردیده بود. «جمال‌زاده» (مجاز):...

آهن پاره فارسی [آهن/پاره] آهن پاره تکه‌ای از آهن، هر یک از قطعات ماشین یا ماشین مستعمل و دورانداختنی. بالاخره با هر زحمتی بود، آهن‌پاره‌ای پیدا کردیم...

یا پاره کردن چیزی مانند توپ و تاول که باعث خروج هوا یا مواد داخل آن می‌شود و معمولا با صدا همراه است. پکاندن. ترکیدن –––– ترجمه‌ها فرهنگ بزرگ سخن: ISBN...

می‌شود و معمولا با صدا همراه است. شکافته شدن. منفجر شدن. پکیدن. منفجر شدن ترکش ترکاندن –––– ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-92-4...

است. کاغذ سیاه کردن کنایه از: نویسندگی کردن، نوشتن (حالت تحقیر). کاغذ پاره کاغذی که محتوی آن فاقد ارزش باشد. –––– ترجمه‌ها فرهنگ دهخدا فرهنگ بزرگ سخن...

پهلوی [داد] داد قانون، عدالت، انصاف. بانگ، فریاد، فغان. سخن دادن، سخنوری کردن، نطق کردن‌. گوشه‌ای در دستگاه ماهور. داد :در گویش گنابادی یعنی فریاد ، نعره...

زبان‏شناسی): وجهی از فعل که وضعیت بیان‌ شده در پاره‌ گفتار را به‌ مانند وضعیتی واقعی نشان می‌دهد. ترجمه‌ها فرهنگ بزرگ‌ سخن «وجه اخباری» هم‌ارزِ «indicative mood»؛...

(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). احمد گفت خداوند من حلیم و کریم است و اگر نی سخن به چوب و شمشیر گفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). اگر حرمت این مجلس عالی...

آجر گری، آجر لعابدار، آجر ماسه‌آهکی، آجر نظامی، آجر نیمه، آجر پاره، آجر پز، آجر پزی، آجر تراش، آجر تراشی، آجر چین ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین فرهنگ بزرگ سخن...

پرده. حجاب. و رجوع به حجاب شود: زن از چادر غافل ماند، گوشه چادر بگشاد... پاره اي خاک در چادر بست . (سندبادنامه ص 70) در مثل می‌گویند: «حمام نرفتن بی‌بی...