آفتابسوخته
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آفتاب/سوخته/
اسم مرکب
[ویرایش]آفتابسوخته
- تیره شده و تغییر رنگ داده بوسیله تابش نور خورشید.
- لایهای از کل و لایه حاصلخیز بر زمینهای آفتاب سوختهٔ سواحل خود میگستراند. «دریابندری»
مترادفها
[ویرایش]- آفتاب، آفتاب دادن، آفتاب پریدن، آفتاب گرفتن، آفتاب خوردن، آفتاب چریدن، آفتاب سا، آفتاب شدن، آفتاب بالانس، آفتاب پرست، آفتاب چهره، آفتاب پهن، آفتاب تنک، آفتاب پرورده، آفتاب زده آفتاب زرد، آفتاب رو، آفتاب رخ
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن