ریجراییدن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
ریشه‌شناسی[ویرایش]
مصدر گذرا[ویرایش]
- دوباره اجرا کردن؛ ازنو اجرا کردن:
- چون بعضی‌ها خوب متوجه نشده بودند، نمایشم را ریجراییدم.
فعل[ویرایش]
ریجراییدن [رِیْ/ـِجْراییدَنْ]
| گردانش فارسی | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | ریجراییدن | ||||||
| بن ماضی | ریجرایید | ||||||
| بن مضارع | ریجرایم | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | ریجراییدم | ریجراییدی | ریجرایید | ریجراییدیم | ریجراییدید | ریجراییدند | |
| استمراری | می‌ریجراییدم | می‌ریجراییدی | می‌ریجرایید | می‌ریجراییدیم | می‌ریجراییدید | می‌ریجراییدند | |
| کامل | ریجراییده‌بودم | ریجراییده‌بودی | ریجراییده‌بود | ریجراییده‌بودیم | ریجراییده‌بودید | ریجراییده‌بودند | |
| التزامی | ریجراییده‌باشم | ریجراییده‌باشی | ریجراییده‌باشد | ریجراییده‌باشیم | ریجراییده‌باشید | ریجراییده‌باشند | |
| مستمر | داشتم می‌ریجراییدم | داشتی می‌ریجراییدی | داشت می‌ریجرایید | داشتیم می‌ریجراییدیم | داشتید می‌ریجراییدید | داشتند می‌ریجراییدند | |
| حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | ریجرایمم | ریجرایمی | ریجرایمد | ریجرایمیم | ریجرایمید | ریجرایمند | |
| استمراری | می‌ریجرایمم | می‌ریجرایمی | می‌ریجرایمد | می‌ریجرایمیم | می‌ریجرایمید | می‌ریجرایمند | |
| کامل | ریجراییده‌ام | ریجراییده‌ای | ریجراییده‌است/ریجراییده | ریجراییده‌ایم | ریجراییده‌اید | ریجراییده‌اند | |
| ملموس | دارم می‌ریجرایمم | داری می‌ریجرایمی | دارد می‌ریجرایمد | داریم می‌ریجرایمیم | دارید می‌ریجرایمید | دارند می‌ریجرایمند | |
| التزامی | بریجرایمم | بریجرایمی | بریجرایمد | بریجرایمیم | بریجرایمید | بریجرایمند | |
| آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| خواهم ریجرایید | خواهی ریجرایید | خواهد ریجرایید | خواهیم ریجرایید | خواهید ریجرایید | خواهند ریجرایید | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بریجرایم | بریجرایمید | |||||
| نهی | نریجرایم | نریجرایمید | |||||