پرش به محتوا

فیریدن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • ایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • /فیریدَن/

مصدر لازم

[ویرایش]

فیریدن

  1. خرامیدن، با ناز و تکبر رفتار کردن.
  2. مسخره کردن.

فعل

[ویرایش]
  1. خرامیدن، خرامیدن با ناز. تکبر و افاده کردن، بطر.
  2. پر نعمت شدن. به رفاه رسیدن.
  3. استهزا کردن، مسخره کردن، مسخره‌ و استهزا کردن.

مثال

[ویرایش]
  1. زین و زآن چند بود بر که و مه -- مر تو را کشّی و فیریدن و غنج (سوزنی)



هَمْصَدْرْهای «فیریدن»
بن‌گذشته بن‌کنون بن‌آینده
فیرید فیر فیرین[📍]
فعل‌های «فیریدن»
عملواژه‌های «فیریدن»
عملواژه‌های فرایندی ساده
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️فیریدم 📤 ️فیریدی 📤 ️فیرید 📤 ️فیریدیم 📤 ️فیریدید 📤 ️فیریدند 📤
آستانیک هی‌فیریدم هی‌فیریدی هی‌فیرید هی‌فیریدیم هی‌فیریدید هی‌فیریدند
شروعیک تی‌فیریدم تی‌فیریدی تی‌فیرید تی‌فیریدیم تی‌فیریدید تی‌فیریدند
جاریک فی‌فیریدم فی‌فیریدی فی‌فیرید فی‌فیریدیم فی‌فیریدید فی‌فیریدند
فرجامیک وی‌فیریدم وی‌فیریدی وی‌فیرید وی‌فیریدیم وی‌فیریدید وی‌فیریدند
پایانیک دی‌فیریدم دی‌فیریدی دی‌فیرید دی‌فیریدیم دی‌فیریدید دی‌فیریدند
پیوستیک پی‌فیریدم پی‌فیریدی پی‌فیرید پی‌فیریدیم پی‌فیریدید پی‌فیریدند
روالیک می‌فیریدم می‌فیریدی می‌فیرید می‌فیریدیم می‌فیریدید می‌فیریدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️فیرم 📤 ️فیری 📤 ️فیرد 📤 ️فیریم 📤 ️فیرید 📤 ️فیرند 📤
آستانیک هی‌فیرم هی‌فیری هی‌فیرد هی‌فیریم هی‌فیرید هی‌فیرند
شروعیک تی‌فیرم تی‌فیری تی‌فیرد تی‌فیریم تی‌فیرید تی‌فیرند
جاریک فی‌فیرم فی‌فیری فی‌فیرد فی‌فیریم فی‌فیرید فی‌فیرند
فرجامیک وی‌فیرم وی‌فیری وی‌فیرد وی‌فیریم وی‌فیرید وی‌فیرند
پایانیک دی‌فیرم دی‌فیری دی‌فیر دی‌فیریم دی‌فیرید دی‌فیرند
پیوستیک پی‌فیرم پی‌فیری پی‌فیرد پی‌فیریم پی‌فیرید پی‌فیرند
روالیک می‌فیرم می‌فیری می‌فیرد می‌فیریم می‌فیرید می‌فیرند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️فیرینم 📤 ️فیرینی 📤 ️فیریند 📤 ️فیرینیم 📤 ️فیرینید 📤 ️فیرینند 📤
آستانیک هی‌فیرینم هی‌فیرینی هی‌فیریند هی‌فیرینیم هی‌فیرینید هی‌فیرینند
شروعیک تی‌فیرینم تی‌فیرینی تی‌فیریند تی‌فیرینیم تی‌فیرینید تی‌فیرینند
جاریک فی‌فیرینم فی‌فیرینی فی‌فیریند فی‌فیرینیم فی‌فیرینید فی‌فیرینند
فرجامیک وی‌فیرینم وی‌فیرینی وی‌فیریند وی‌فیرینیم وی‌فیرینید وی‌فیرینند
پایانیک دی‌فیرینم دی‌فیرینی دی‌فیریند دی‌فیرینیم دی‌فیرینید دی‌فیرینند
پیوستیک پی‌فیرینم پی‌فیرینی پی‌فیریند پی‌فیرینیم پی‌فیرینید پی‌فیرینند
روالیک می‌فیرینم می‌فیرینی می‌فیریند می‌فیرینیم می‌فیرینید می‌فیرینند
عملواژه‌های نافرایندی ساده
انجامی
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
گذشته سادیک ️بفیریدم 📤 ️بفیریدی 📤 ️بفیرید 📤 ️بفیریدیم 📤 ️بفیریدید 📤 ️بفیریدند 📤
شروعیک بتی‌فیریدم بتی‌فیریدی بتی‌فیرید بتی‌فیریدیم بتی‌فیریدید بتی‌فیریدند
پایانیک بدی‌فیریدم بدی‌فیریدی بدی‌فیرید بدی‌فیریدیم بدی‌فیریدید بدی‌فیریدند
پیوستیک بپی‌فیریدم بپی‌فیریدی بپی‌فیرید بپی‌فیریدیم بپی‌فیریدید بپی‌فیریدند
روالیک بمی‌فیریدم بمی‌فیریدی بمی‌فیرید بمی‌فیریدیم بمی‌فیریدید بمی‌فیریدند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
کنون سادیک ️بفیرم 📤 ️بفیری 📤 ️بفیرد 📤 ️بفیریم 📤 ️بفیرید 📤 ️بفیرند 📤
شروعیک بتی‌فیرم بتی‌فیری بتی‌فیرد بتی‌فیریم بتی‌فیرید بتی‌فیرند
پایانیک بدی‌فیرم بدی‌فیری بدی‌فیرد بدی‌فیریم بدی‌فیرید بدی‌فیرند
پیوستیک بپی‌فیرم بپی‌فیری بپی‌فیرد بپی‌فیریم بپی‌فیرید بپی‌فیرند
روالیک بمی‌فیرم بمی‌فیری بمی‌فیرد بمی‌فیریم بمی‌فیرید بمی‌فیرند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
آینده سادیک ️بفیرینم 📤 ️بفیرینی 📤 ️بفیریند 📤 ️بفیرینیم 📤 ️بفیرینید 📤 ️بفیرینند 📤
شروعیک بتی‌فیرینم بتی‌فیرینی بتی‌فیریند بتی‌فیرینیم بتی‌فیرینید بتی‌فیرینند
پایانیک بدی‌فیرینم بدی‌فیرینی بدی‌فیریند بدی‌فیرینیم بدی‌فیرینید بدی‌فیرینند
پیوستیک بپی‌فیرینم بپی‌فیرینی بپی‌فیریند بپی‌فیرینیم بپی‌فیرینید بپی‌فیرینند
روالیک بمی‌فیرینم بمی‌فیرینی بمی‌فیریند بمی‌فیرینیم بمی‌فیرینید بمی‌فیرینند
دستوری
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
- تو - تویان/شما -
امر ️بفیر 📤 ️بفیرید 📤
نهی ️نفیر 📤 ️نفیرید 📤
هم‌مصدرهای «فیریدن»

=منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین