قوری
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /قورِی/
اسم
[ویرایش]قوری
- ظرفی کوچک، کمابیش استوانه یا کروی برای دم کردن چای.
- آوندی است لولهدار که در آن چای و جز آن دم می کنند.
- دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنه آن ۲۱۱ تن. آب آن از چاه و رودخانه، محصولات آن غلات ، خرما، تنباکو و لیمو. شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی، شغل زنان آنجا فرش و گلیمبافی است. (دهخدا: از فرهنگ جغرافیایی ایران)
زبان دیگر
[ویرایش]- بهاری
قورِه
- خشک، خالی، زمین بیآب و علف.
- قورِه یِردِه.
- زمین بایری است.
- قورِه یِردِه.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین