پرش به محتوا
- تو و میان چیزی: لای کتاب، لای دیوار. لابهلا: ‹لابرلا› [عامیانه] تودرتو؛ تابرتا.
- تا، تای پارچه یا لباس. برای ~ی جِرز خوب بودن کنایه از: بی فایده و ناکارآمد بودن.
- قیچی
- مخفف لاینده. هرزهلا، هرزهگو، پرگو.
- ششمین نُت در موسیقی.
- پالاینده، صافیکننده.
- مخفف لای، امر از لاییدن.
- حرف نفی، نه.
- بر سر اسم درآید و معنی نا میدهد: لااَدری (نِمیدانَم)، لا - مذهب (بی دین و کیش).
- پیش، نزد. پولْ لاتْ نی؛ یعنی پولْ پیشِت نیستْ.
- جا. بیا ای لا؛ یعنی بیا این جا.
- طرف، سمت، جهت. comi-lâ: کدام طرف؟؛ ul-lâ:آن طرف؛ il-lâ اینطرف
- لاى، میان
- تعصب، جانبدارى. lâ mon-e dâra: جانب مرا دارد؛ lâ berâr-e-se nila:از برادرش جانبدارى میکند.
- پایین پیراهن را به صورت سبد و ظرف گرفتن برای گذاشتن چیزی در آن.
- کِناره، لبه.
-