پرش به محتوا

خزیدن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • [خَزیدَن]

مصدر فعل لازم

[ویرایش]

خزیدن

  1. حرکت کردن با کشیدن بدن برروی زمین.
  2. روی سینه و شکم خود را به روی زمین کشیدن.
  3. آهسته به جایی درآمدن و در کنجی نهان شدن.

فعل

[ویرایش]
  1. سینه‌خیز رفتن.


هَمْصَدْرْهای «خزیدن»
بن‌گذشته بن‌کنون بن‌آینده
خزید خز خزین[📍]
فعل‌های «خزیدن»
عملواژه‌های «خزیدن»
عملواژه‌های فرایندی ساده
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️خزیدم 📤 ️خزیدی 📤 ️خزید 📤 ️خزیدیم 📤 ️خزیدید 📤 ️خزیدند 📤
آستانیک هی‌خزیدم هی‌خزیدی هی‌خزید هی‌خزیدیم هی‌خزیدید هی‌خزیدند
شروعیک تی‌خزیدم تی‌خزیدی تی‌خزید تی‌خزیدیم تی‌خزیدید تی‌خزیدند
جاریک فی‌خزیدم فی‌خزیدی فی‌خزید فی‌خزیدیم فی‌خزیدید فی‌خزیدند
فرجامیک وی‌خزیدم وی‌خزیدی وی‌خزید وی‌خزیدیم وی‌خزیدید وی‌خزیدند
پایانیک دی‌خزیدم دی‌خزیدی دی‌خزید دی‌خزیدیم دی‌خزیدید دی‌خزیدند
پیوستیک پی‌خزیدم پی‌خزیدی پی‌خزید پی‌خزیدیم پی‌خزیدید پی‌خزیدند
روالیک می‌خزیدم می‌خزیدی می‌خزید می‌خزیدیم می‌خزیدید می‌خزیدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️خزم 📤 ️خزی 📤 ️خزد 📤 ️خزیم 📤 ️خزید 📤 ️خزند 📤
آستانیک هی‌خزم هی‌خزی هی‌خزد هی‌خزیم هی‌خزید هی‌خزند
شروعیک تی‌خزم تی‌خزی تی‌خزد تی‌خزیم تی‌خزید تی‌خزند
جاریک فی‌خزم فی‌خزی فی‌خزد فی‌خزیم فی‌خزید فی‌خزند
فرجامیک وی‌خزم وی‌خزی وی‌خزد وی‌خزیم وی‌خزید وی‌خزند
پایانیک دی‌خزم دی‌خزی دی‌خز دی‌خزیم دی‌خزید دی‌خزند
پیوستیک پی‌خزم پی‌خزی پی‌خزد پی‌خزیم پی‌خزید پی‌خزند
روالیک می‌خزم می‌خزی می‌خزد می‌خزیم می‌خزید می‌خزند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️خزینم 📤 ️خزینی 📤 ️خزیند 📤 ️خزینیم 📤 ️خزینید 📤 ️خزینند 📤
آستانیک هی‌خزینم هی‌خزینی هی‌خزیند هی‌خزینیم هی‌خزینید هی‌خزینند
شروعیک تی‌خزینم تی‌خزینی تی‌خزیند تی‌خزینیم تی‌خزینید تی‌خزینند
جاریک فی‌خزینم فی‌خزینی فی‌خزیند فی‌خزینیم فی‌خزینید فی‌خزینند
فرجامیک وی‌خزینم وی‌خزینی وی‌خزیند وی‌خزینیم وی‌خزینید وی‌خزینند
پایانیک دی‌خزینم دی‌خزینی دی‌خزیند دی‌خزینیم دی‌خزینید دی‌خزینند
پیوستیک پی‌خزینم پی‌خزینی پی‌خزیند پی‌خزینیم پی‌خزینید پی‌خزینند
روالیک می‌خزینم می‌خزینی می‌خزیند می‌خزینیم می‌خزینید می‌خزینند
عملواژه‌های نافرایندی ساده
انجامی
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
گذشته سادیک ️بخزیدم 📤 ️بخزیدی 📤 ️بخزید 📤 ️بخزیدیم 📤 ️بخزیدید 📤 ️بخزیدند 📤
شروعیک بتی‌خزیدم بتی‌خزیدی بتی‌خزید بتی‌خزیدیم بتی‌خزیدید بتی‌خزیدند
پایانیک بدی‌خزیدم بدی‌خزیدی بدی‌خزید بدی‌خزیدیم بدی‌خزیدید بدی‌خزیدند
پیوستیک بپی‌خزیدم بپی‌خزیدی بپی‌خزید بپی‌خزیدیم بپی‌خزیدید بپی‌خزیدند
روالیک بمی‌خزیدم بمی‌خزیدی بمی‌خزید بمی‌خزیدیم بمی‌خزیدید بمی‌خزیدند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
کنون سادیک ️بخزم 📤 ️بخزی 📤 ️بخزد 📤 ️بخزیم 📤 ️بخزید 📤 ️بخزند 📤
شروعیک بتی‌خزم بتی‌خزی بتی‌خزد بتی‌خزیم بتی‌خزید بتی‌خزند
پایانیک بدی‌خزم بدی‌خزی بدی‌خزد بدی‌خزیم بدی‌خزید بدی‌خزند
پیوستیک بپی‌خزم بپی‌خزی بپی‌خزد بپی‌خزیم بپی‌خزید بپی‌خزند
روالیک بمی‌خزم بمی‌خزی بمی‌خزد بمی‌خزیم بمی‌خزید بمی‌خزند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
آینده سادیک ️بخزینم 📤 ️بخزینی 📤 ️بخزیند 📤 ️بخزینیم 📤 ️بخزینید 📤 ️بخزینند 📤
شروعیک بتی‌خزینم بتی‌خزینی بتی‌خزیند بتی‌خزینیم بتی‌خزینید بتی‌خزینند
پایانیک بدی‌خزینم بدی‌خزینی بدی‌خزیند بدی‌خزینیم بدی‌خزینید بدی‌خزینند
پیوستیک بپی‌خزینم بپی‌خزینی بپی‌خزیند بپی‌خزینیم بپی‌خزینید بپی‌خزینند
روالیک بمی‌خزینم بمی‌خزینی بمی‌خزیند بمی‌خزینیم بمی‌خزینید بمی‌خزینند
دستوری
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
- تو - تویان/شما -
امر ️بخز 📤 ️بخزید 📤
نهی ️نخز 📤 ️نخزید 📤
هم‌مصدرهای «خزیدن»

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن