آمیختن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • [آمیخ/تَن]

فعل[ویرایش]

آمیختن

  1. ترکیب کردن.

مصدر متعدی[ویرایش]

  1. درهم کردن یا شدن، مخلوط کردن یا شدن.
  2. معاشرت.
  3. همخوابگی.
  4. جفت گی.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین