پرش به محتوا

تریاق

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [تَریاق]

اسم

[ویرایش]

تریاق

  1. پادزهر، پازهر، ضد سم، تریاک(ماده تسکین دهنده).
  2. مَی، مَی و شراب، داروی اکبر.
    تریاق ممکن است به دو بخش تَر - یاق تجزیه گردد و یاق در زبان معیار باستان به معنی روغن خوارکی است، بدبن منوال شاید منظور از تریاق روغن مایع باشد.

ریشه شناسی ۲

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. تریاق که بر دو قسمت تَر - یاق قابل تجزیه است، پسوند آن یعنی یاق، اشاره به بارش و باریدن نیز هست.
ریشه شناسی ۳
[ویرایش]

آوایش

[ویرایش]
  • [تِریاق]

اسم

[ویرایش]

تِریاق

  1. تریاق، گذشته از مفاهیم فوق، به صورت تِر - یاق نیز مصطلاح بوده ولی تِر بجای تَر به آن معنی دیگری خواهد بخشید، احتمالا مسهل و شست‌و شو کننده دستگاه گوارش.گوارش مدنظر بوده‌است.

افغانی

[ویرایش]

نام‌جا

[ویرایش]
  1. دهی است به هرات.

کاشغَر

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آميزند و آن دافع اقسام زهرهای گیاهی و حیوانی باشد. گرفته از یونانی، معجونی مرکب از داروهای چند که وقتی آن را دوای مخصوص همه اقسام سموم حیوانی و لاغ افعی می‌دانستند و هر بیست نخود آن دارای یک گندم تریاک است. از راه لفظ، اطبا گويا او را تفسیری نکرده‌اند اما معنی او، از روي تفهیم در روزگار ما آن است که هر دارویی که مضرات زهرها را دفع کند، او را ترياق تعريف کنند. مرکبی است معروف که ترياق فاروق نوع اعلای آن است و هر دو کلمه (ترياق و تریاک)‌.
  2. یونانی معرب و بمعنی مطلق فادزهر شهرت دارد. معجونی مرکب از داروهای مسکن و مخدر که به عنوان ضددردها و سموم به کار می‌رفته و در ترکيبش عصاره‌های گیاهان خانواده شقایق و خشخاش به کار می‌رفته است، تریاق فاروق، تریاق کبیر. پادزهر. فادزهر. پازهر.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین