پرش به محتوا

خسبیدن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • ایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [خُسْبیْدَن]

مصدر فعل لازم

[ویرایش]

خسبیدن

  1. (قدیم): خوابیدن. خفتن، به‌خواب رفتن.
  2. (مجاز): آرام و قرار گرفتن.
  3. در گویش گنابادی یعنی نشستن ، کُرْنِشْ کردن.

برگردان‌ها

[ویرایش]


هَمْصَدْرْهای «خسبیدن»
بن‌گذشته بن‌کنون بن‌آینده
خسبید خسب خسبین[📍]
فعل‌های «خسبیدن»
عملواژه‌های «خسبیدن»
عملواژه‌های فرایندی ساده
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️خسبیدم 📤 ️خسبیدی 📤 ️خسبید 📤 ️خسبیدیم 📤 ️خسبیدید 📤 ️خسبیدند 📤
آستانیک هی‌خسبیدم هی‌خسبیدی هی‌خسبید هی‌خسبیدیم هی‌خسبیدید هی‌خسبیدند
شروعیک تی‌خسبیدم تی‌خسبیدی تی‌خسبید تی‌خسبیدیم تی‌خسبیدید تی‌خسبیدند
جاریک فی‌خسبیدم فی‌خسبیدی فی‌خسبید فی‌خسبیدیم فی‌خسبیدید فی‌خسبیدند
فرجامیک وی‌خسبیدم وی‌خسبیدی وی‌خسبید وی‌خسبیدیم وی‌خسبیدید وی‌خسبیدند
پایانیک دی‌خسبیدم دی‌خسبیدی دی‌خسبید دی‌خسبیدیم دی‌خسبیدید دی‌خسبیدند
پیوستیک پی‌خسبیدم پی‌خسبیدی پی‌خسبید پی‌خسبیدیم پی‌خسبیدید پی‌خسبیدند
روالیک می‌خسبیدم می‌خسبیدی می‌خسبید می‌خسبیدیم می‌خسبیدید می‌خسبیدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️خسبم 📤 ️خسبی 📤 ️خسبد 📤 ️خسبیم 📤 ️خسبید 📤 ️خسبند 📤
آستانیک هی‌خسبم هی‌خسبی هی‌خسبد هی‌خسبیم هی‌خسبید هی‌خسبند
شروعیک تی‌خسبم تی‌خسبی تی‌خسبد تی‌خسبیم تی‌خسبید تی‌خسبند
جاریک فی‌خسبم فی‌خسبی فی‌خسبد فی‌خسبیم فی‌خسبید فی‌خسبند
فرجامیک وی‌خسبم وی‌خسبی وی‌خسبد وی‌خسبیم وی‌خسبید وی‌خسبند
پایانیک دی‌خسبم دی‌خسبی دی‌خسب دی‌خسبیم دی‌خسبید دی‌خسبند
پیوستیک پی‌خسبم پی‌خسبی پی‌خسبد پی‌خسبیم پی‌خسبید پی‌خسبند
روالیک می‌خسبم می‌خسبی می‌خسبد می‌خسبیم می‌خسبید می‌خسبند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️خسبینم 📤 ️خسبینی 📤 ️خسبیند 📤 ️خسبینیم 📤 ️خسبینید 📤 ️خسبینند 📤
آستانیک هی‌خسبینم هی‌خسبینی هی‌خسبیند هی‌خسبینیم هی‌خسبینید هی‌خسبینند
شروعیک تی‌خسبینم تی‌خسبینی تی‌خسبیند تی‌خسبینیم تی‌خسبینید تی‌خسبینند
جاریک فی‌خسبینم فی‌خسبینی فی‌خسبیند فی‌خسبینیم فی‌خسبینید فی‌خسبینند
فرجامیک وی‌خسبینم وی‌خسبینی وی‌خسبیند وی‌خسبینیم وی‌خسبینید وی‌خسبینند
پایانیک دی‌خسبینم دی‌خسبینی دی‌خسبیند دی‌خسبینیم دی‌خسبینید دی‌خسبینند
پیوستیک پی‌خسبینم پی‌خسبینی پی‌خسبیند پی‌خسبینیم پی‌خسبینید پی‌خسبینند
روالیک می‌خسبینم می‌خسبینی می‌خسبیند می‌خسبینیم می‌خسبینید می‌خسبینند
عملواژه‌های نافرایندی ساده
انجامی
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
گذشته سادیک ️بخسبیدم 📤 ️بخسبیدی 📤 ️بخسبید 📤 ️بخسبیدیم 📤 ️بخسبیدید 📤 ️بخسبیدند 📤
شروعیک بتی‌خسبیدم بتی‌خسبیدی بتی‌خسبید بتی‌خسبیدیم بتی‌خسبیدید بتی‌خسبیدند
پایانیک بدی‌خسبیدم بدی‌خسبیدی بدی‌خسبید بدی‌خسبیدیم بدی‌خسبیدید بدی‌خسبیدند
پیوستیک بپی‌خسبیدم بپی‌خسبیدی بپی‌خسبید بپی‌خسبیدیم بپی‌خسبیدید بپی‌خسبیدند
روالیک بمی‌خسبیدم بمی‌خسبیدی بمی‌خسبید بمی‌خسبیدیم بمی‌خسبیدید بمی‌خسبیدند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
کنون سادیک ️بخسبم 📤 ️بخسبی 📤 ️بخسبد 📤 ️بخسبیم 📤 ️بخسبید 📤 ️بخسبند 📤
شروعیک بتی‌خسبم بتی‌خسبی بتی‌خسبد بتی‌خسبیم بتی‌خسبید بتی‌خسبند
پایانیک بدی‌خسبم بدی‌خسبی بدی‌خسبد بدی‌خسبیم بدی‌خسبید بدی‌خسبند
پیوستیک بپی‌خسبم بپی‌خسبی بپی‌خسبد بپی‌خسبیم بپی‌خسبید بپی‌خسبند
روالیک بمی‌خسبم بمی‌خسبی بمی‌خسبد بمی‌خسبیم بمی‌خسبید بمی‌خسبند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
آینده سادیک ️بخسبینم 📤 ️بخسبینی 📤 ️بخسبیند 📤 ️بخسبینیم 📤 ️بخسبینید 📤 ️بخسبینند 📤
شروعیک بتی‌خسبینم بتی‌خسبینی بتی‌خسبیند بتی‌خسبینیم بتی‌خسبینید بتی‌خسبینند
پایانیک بدی‌خسبینم بدی‌خسبینی بدی‌خسبیند بدی‌خسبینیم بدی‌خسبینید بدی‌خسبینند
پیوستیک بپی‌خسبینم بپی‌خسبینی بپی‌خسبیند بپی‌خسبینیم بپی‌خسبینید بپی‌خسبینند
روالیک بمی‌خسبینم بمی‌خسبینی بمی‌خسبیند بمی‌خسبینیم بمی‌خسبینید بمی‌خسبینند
دستوری
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
- تو - تویان/شما -
امر ️بخسب 📤 ️بخسبید 📤
نهی ️نخسب 📤 ️نخسبید 📤
هم‌مصدرهای «خسبیدن»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن