سفاریستن

فارسی

ریشه‌شناسی

سفار + ـیستن

مصدر گذرا

1. ساختن چیزی بنابر نیاز مشتری یا کاربر:

   در داکر، با فایل Dockerfile می‌توان یه ایمیج را سفاریست.

   ایمیج alpine را متناسب با پروژه‌ام سفاریستم.

صرف فعل

سفاریستن [سِفاریسْتَنْ]

فعل‌ها
بن واژه			سفاریستن
بن ماضی			سفاریست
بن مضارع			سفاریس
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	سفاریستم	سفاریستی	سفاریست	سفاریستیم	سفاریستید	سفاریستند
	استمراری	می‌سفاریستم	می‌سفاریستی	می‌سفاریست	می‌سفاریستیم	می‌سفاریستید	می‌سفاریستند
	کامل	سفاریسته بودم	سفاریسته بودی	سفاریسته بود	سفاریسته بودیم	سفاریسته بودید	سفاریسته بودند
	التزامی	سفاریسته باشم	سفاریسته باشی	سفاریسته باشد	سفاریسته باشیم	سفاریسته باشید	سفاریسته باشند
	مستمر	داشتم می‌سفاریستم	داشتی می‌سفاریستی	داشت می‌سفاریست	داشتیم می‌سفاریستیم	داشتید می‌سفاریستید	داشتند می‌سفاریستند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	سفاریسم	سفاریسی	سفاریسد	سفاریسیم	سفاریسید	سفاریسند
	استمراری	می‌سفاریسم	می‌سفاریسی	می‌سفاریسد	می‌سفاریسیم	می‌سفاریسید	می‌سفاریسند
	کامل	سفاریسته‌ام	سفاریسته‌ای	سفاریسته/سفاریسته‌است	سفاریسته‌ایم	سفاریسته‌اید	سفاریسته‌اند
	ملموس	دارم می‌سفاریسم	داری می‌سفاریسی	دارد می‌سفاریسد	داریم می‌سفاریسیم	دارید می‌سفاریسید	دارند می‌سفاریسند
	التزامی	بسفاریسم	بسفاریسی	بسفاریسد	بسفاریسیم	بسفاریسید	بسفاریسند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم سفاریست	خواهی سفاریست	خواهد سفاریست	خواهیم سفاریست	خواهید سفاریست	خواهند سفاریست
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بسفاریس			بسفاریسید
	نهی		نسفاریس			نسفاریسید

برگردان

ساختن چیزی بنابر نیاز

• انگلیسی: customize (en)