فردمایدن
فارسی[ویرایش]
مصدر[ویرایش]
- فرایند بالابردن دمای چیزی؛ دما را بالابردن:
فعل[ویرایش]
فردمایدن
- /فَرْدَمایدن/
- دمای چیزی را بالابردن؛ بالابردن دمای چیزی:
- برای بازکردن قوطی هه مجبور شدم دربش را بفردمایم.
- ناهارمان را بفردمایدم (گرم کردم).
| گردانش فارسی | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | فردمایدن | ||||||
| بن ماضی | فردماید | ||||||
| بن مضارع | فردمای | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | فردمایدم | فردمایدی | فردماید | فردمایدیم | فردمایدید | فردمایدند | |
| استمراری | می‌فردمایدم | می‌فردمایدی | می‌فردماید | می‌فردمایدیم | می‌فردمایدید | می‌فردمایدند | |
| کامل | فردمایده‌بودم | فردمایده‌بودی | فردمایده‌بود | فردمایده‌بودیم | فردمایده‌بودید | فردمایده‌بودند | |
| التزامی | فردمایده‌باشم | فردمایده‌باشی | فردمایده‌باشد | فردمایده‌باشیم | فردمایده‌باشید | فردمایده‌باشند | |
| مستمر | داشتم می‌فردمایدم | داشتی می‌فردمایدی | داشت می‌فردماید | داشتیم می‌فردمایدیم | داشتید می‌فردمایدید | داشتند می‌فردمایدند | |
| حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | فردمایم | فردمایی | فردماید | فردماییم | فردمایید | فردمایند | |
| استمراری | می‌فردمایم | می‌فردمایی | می‌فردماید | می‌فردماییم | می‌فردمایید | می‌فردمایند | |
| کامل | فردمایده‌ام | فردمایده‌ای | فردمایده‌است/فردمایده | فردمایده‌ایم | فردمایده‌اید | فردمایده‌اند | |
| ملموس | دارم می‌فردمایم | داری می‌فردمایی | دارد می‌فردماید | داریم می‌فردماییم | دارید می‌فردمایید | دارند می‌فردمایند | |
| التزامی | بفردمایم | بفردمایی | بفردماید | بفردماییم | بفردمایید | بفردمایند | |
| آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| خواهم فردماید | خواهی فردماید | خواهد فردماید | خواهیم فردماید | خواهید فردماید | خواهند فردماید | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بفردمای | بفردمایید | |||||
| نهی | نفردمای | نفردمایید | |||||