نشاندن
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /نِشاندَن/
مصدر متعدی[ویرایش]
نشاندن
- غرس کردن درخت.
- خاموش کردن آتش.
فعل[ویرایش]
| فعل‌ها | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | نشاندن | ||||||
| بن ماضی | نشاند | ||||||
| بن مضارع | نشان | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آن‌ها | |
| ساده | نشاندم | نشاندی | نشاند | نشاندیم | نشاندید | نشاندند | |
| استمراری | می‌نشاندم | می‌نشاندی | می‌نشاند | می‌نشاندیم | می‌نشاندید | می‌نشاندند | |
| کامل | نشانده بودم | نشانده بودی | نشانده بود | نشانده بودیم | نشانده بودید | نشانده بودند | |
| التزامی | نشانده باشم | نشانده باشی | نشانده باشد | نشانده باشیم | نشانده باشید | نشانده باشند | |
| مستمر | داشتم می‌نشاندم | داشتی می‌نشاندی | داشت می‌نشاند | داشتیم می‌نشاندیم | داشتید می‌نشاندید | داشتند می‌نشاندند | |
| حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آن‌ها | |
| ساده | نشانم | نشانی | نشاند | نشانیم | نشانید | نشانند | |
| استمراری | می‌نشانم | می‌نشانی | می‌نشاند | می‌نشانیم | می‌نشانید | می‌نشانند | |
| کامل | نشانده‌ام | نشانده‌ای | نشانده/نشانده‌است | نشانده‌ایم | نشانده‌اید | نشانده‌اند | |
| ملموس | دارم می‌نشانم | داری می‌نشانی | دارد می‌نشاند | داریم می‌نشانیم | دارید می‌نشانید | دارند می‌نشانند | |
| التزامی | بنشانم | بنشانی | بنشاند | بنشانیم | بنشانید | بنشانند | |
| آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آن‌ها |
| خواهم نشاند | خواهی نشاند | خواهد نشاند | خواهیم نشاند | خواهید نشاند | خواهند نشاند | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بنشان | بنشانید | |||||
| نهی | ننشان | ننشانید | |||||
––––
برگردان‌ها[ویرایش]
ترجمه‌ها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین