هستیدن
فارسی[ویرایش]
مصدر گذرا[ویرایش]
- چیزی را در جایی حاضر کردن/آوردن؛ به حضور آوردن:
- مهره هه را بین مهرههای آبی هستیدم.
- من آن را آنجا هستهام.
فعل[ویرایش]
هستیدن [هَسْتیدَنْ]
گردانش فارسی | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | هستیدن | ||||||
بن ماضی | هستید | ||||||
بن مضارع | هست | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | هستیدم | هستیدی | هستید | هستیدیم | هستیدید | هستیدند | |
استمراری | میهستیدم | میهستیدی | میهستید | میهستیدیم | میهستیدید | میهستیدند | |
کامل | هستیدهبودم | هستیدهبودی | هستیدهبود | هستیدهبودیم | هستیدهبودید | هستیدهبودند | |
التزامی | هستیدهباشم | هستیدهباشی | هستیدهباشد | هستیدهباشیم | هستیدهباشید | هستیدهباشند | |
مستمر | داشتم میهستیدم | داشتی میهستیدی | داشت میهستید | داشتیم میهستیدیم | داشتید میهستیدید | داشتند میهستیدند | |
حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | هستم | هستی | هستد | هستیم | هستید | هستند | |
استمراری | میهستم | میهستی | میهستد | میهستیم | میهستید | میهستند | |
کامل | هستیدهام | هستیدهای | هستیدهاست/هستیده | هستیدهایم | هستیدهاید | هستیدهاند | |
ملموس | دارم میهستم | داری میهستی | دارد میهستد | داریم میهستیم | دارید میهستید | دارند میهستند | |
التزامی | بهستم | بهستی | بهستد | بهستیم | بهستید | بهستند | |
آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
خواهم هستید | خواهی هستید | خواهد هستید | خواهیم هستید | خواهید هستید | خواهند هستید | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بهست | بهستید | |||||
نهی | نهست | نهستید |