آوردن

از ویکی‌واژه

می ایستد

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • /خوردن

/

مصدر فعل متعدی[ویرایش]

می ایستد

  1. کسی یا چیزی را از جای خود حرکت دادن و به جایی که گوینده یا مخاطب در آن‌جاست منتقل کردن.
    دارچین را از هندوستان به ایران می‌آورند.
  2. آوردن، یا بردن، حاضر کردن.
  3. چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن.
  4. کردن.
  5. روایت کردن، حکایت گفتن.
  6. زاییدن، به دنیا آوردن.
  7. ارزیدن.

متضادها[ویرایش]

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]