واگراییدن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
مصدر متعدی[ویرایش]
- جداییدن یا دورشدن از هم:
- دل‌های علی و حسن به‌دلیل کدورت‌هایی درحال واگراییدن است.
- گیت (git) انشعاب‌های (branch) واگراییده را به روش 3-way کامیت می‌گیرد.
صرف فعل[ویرایش]
[واگَراییدَنْ]
| گردانش فارسی | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | واگراییدن | ||||||
| بن ماضی | واگرایید | ||||||
| بن مضارع | واگرای | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | واگراییدم | واگراییدی | واگرایید | واگراییدیم | واگراییدید | واگراییدند | |
| استمراری | می‌واگراییدم | می‌واگراییدی | می‌واگرایید | می‌واگراییدیم | می‌واگراییدید | می‌واگراییدند | |
| کامل | واگراییده‌بودم | واگراییده‌بودی | واگراییده‌بود | واگراییده‌بودیم | واگراییده‌بودید | واگراییده‌بودند | |
| التزامی | واگراییده‌باشم | واگراییده‌باشی | واگراییده‌باشد | واگراییده‌باشیم | واگراییده‌باشید | واگراییده‌باشند | |
| مستمر | داشتم می‌واگراییدم | داشتی می‌واگراییدی | داشت می‌واگرایید | داشتیم می‌واگراییدیم | داشتید می‌واگراییدید | داشتند می‌واگراییدند | |
| حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | واگرایم | واگرایی | واگراید | واگراییم | واگرایید | واگرایند | |
| استمراری | می‌واگرایم | می‌واگرایی | می‌واگراید | می‌واگراییم | می‌واگرایید | می‌واگرایند | |
| کامل | واگراییده‌ام | واگراییده‌ای | واگراییده‌است/واگراییده | واگراییده‌ایم | واگراییده‌اید | واگراییده‌اند | |
| ملموس | دارم می‌واگرایم | داری می‌واگرایی | دارد می‌واگراید | داریم می‌واگراییم | دارید می‌واگرایید | دارند می‌واگرایند | |
| التزامی | بواگرایم | بواگرایی | بواگراید | بواگراییم | بواگرایید | بواگرایند | |
| آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| خواهم واگرایید | خواهی واگرایید | خواهد واگرایید | خواهیم واگرایید | خواهید واگرایید | خواهند واگرایید | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بواگرای | بواگرایید | |||||
| نهی | نواگرای | نواگرایید | |||||