پالودن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • [پالودَن]

مصدر متعدی[ویرایش]

پالودن

  1. صاف کردن، پاک کردن.
  2. تهی کردن.
  3. پاکیزه شدن.
  4. تباه کردن، ضایع کردن.
  5. تباه شدن، ضایع شدن.
  6. گداختن، ذوب کردن، به قالب ریختن سیم و زر و مانند آن.
  7. تشکیک کردن، انتقاد کردن.
  8. نجات دادن، خلاص دادن.
  9. بزرگ گردانیدن.
  10. تر کردن، نمناک کردن، آغشتن.

مصدر لازم[ویرایش]

  1. تمام شدن، کاستن.
  2. خلاص شدن، نجات یافتن.
  3. بزرگ شدن.
فعل[ویرایش]
  1. پاک کردن. پالایش کردن. تمیز کردن.

متضادها[ویرایش]

واژه‌های مشتق‌شده[ویرایش]

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین