آسودن

از ویکی‌واژه
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فارسی[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • [آ/سودن]

فعل[ویرایش]

آسودن

  1. آرمیدن، آرامیدن، آرام گرفتن.

مصدر لازم[ویرایش]

  1. آرمیدن، استراحت یافتن.
  2. سکون یافتن، آرام گرفتن.
  3. خوابیدن، خفتن.
  4. توقف کردن، درنگ کردن.

واژه‌های مشتق‌شده[ویرایش]



––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین