تعریفتن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

مصدر[ویرایش]

  1. فرایند شناساندن چیزی با استفاده از مفهوم‌های شناخته‌شده:
    تعریفتن اصطلاح‌های به کار رفته در یه مقاله برای مخاطب‌ها یه امر ضروری است.

فعل[ویرایش]

تعریفتن

  • /تَعریفْتَنْ/
  1. یه مفهوم جدید را با استفادن از مفهوم‌های شناخته‌شده شناساندن:
    برای آموزاندن یه مطلب بهتره نخست مفهوم‌های بنیادی را بتعریفیم.
    در واژه‌نامه‌ها واژگان پیچیده با واژگان ساده‌ی شناخته‌شده تعریفته می‌شوند.

برگردان[ویرایش]