شدن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- است//
اسم[ویرایش]
شدن
- (جانوری): آهوبره. مخفف شادن.
زبان دیگر[ویرایش]
- پهلوی
مصدر فعل لازم[ویرایش]
- از حالی به حالی دیگر درآمدن. در این معنی اغلب به عنوان همکرد بهکار میرود و نشان دهنده تغییر و دگرگونی است.
- گردیدن، گشتن. انجام یافتن. دگرگون شدن. به پایان رسیدن. رفتن، گذشتن. گراییدن، میل کردن. تجاوز کردن. محو گشتن، زایل گردیدن. حصول یافتن.
فعل[ویرایش]
- بهصورت فعل ربطی به کار میرود و نشاندهنده دگرگونی و تغییر است.
- بهصورت فعل معین با صفت مفعولی فعل مجهول میسازد.
- حاصل گردیدن، گشتن، آمدن
گردانش فارسی | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | شدن | ||||||
بن ماضی | شد | ||||||
بن مضارع | شو | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | شدم | شدی | شد | شدیم | شدید | شدند | |
استمراری | میشدم | میشدی | میشد | میشدیم | میشدید | میشدند | |
کامل | شدهبودم | شدهبودی | شدهبود | شدهبودیم | شدهبودید | شدهبودند | |
التزامی | شدهباشم | شدهباشی | شدهباشد | شدهباشیم | شدهباشید | شدهباشند | |
مستمر | داشتم میشدم | داشتی میشدی | داشت میشد | داشتیم میشدیم | داشتید میشدید | داشتند میشدند | |
حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | شوم | شوی | شود | شویم | شوید | شوند | |
استمراری | میشوم | میشوی | میشود | میشویم | میشوید | میشوند | |
کامل | شدهام | شدهای | شدهاست/شده | شدهایم | شدهاید | شدهاند | |
ملموس | دارم میشوم | داری میشوی | دارد میشود | داریم میشویم | دارید میشوید | دارند میشوند | |
التزامی | بشوم | بشوی | بشود | بشویم | بشوید | بشوند | |
آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
خواهم شد | خواهی شد | خواهد شد | خواهیم شد | خواهید شد | خواهند شد | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بشو | بشوید | |||||
نهی | نشو | نشوید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن