پرش به محتوا

نگاریدن

از ویکی‌واژه

نگاریدن یعنی چیه؟ یعنی وقت کسی پوستش سیاه است. صفتش نیگر مش شود

زنگل

[ویرایش]

زنگل کسی که همیشه نفسیه می شود

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /نِگاریدَن/

مصدر متعدی

[ویرایش]

نگاریدن

  1. نگاشتن، نگاه کردن.

فعل

[ویرایش]
  1. نگاشتن، کشیدن، نقاشی کردن.

واژه‌های وابسته

[ویرایش]


هَمْصَدْرْهای «نگاریدن»
بن‌گذشته بن‌کنون بن‌آینده
نگارید نگار نگارین[📍]
فعل‌های «نگاریدن»
عملواژه‌های «نگاریدن»
عملواژه‌های فرایندی ساده
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️نگاریدم 📤 ️نگاریدی 📤 ️نگارید 📤 ️نگاریدیم 📤 ️نگاریدید 📤 ️نگاریدند 📤
آستانیک هی‌نگاریدم هی‌نگاریدی هی‌نگارید هی‌نگاریدیم هی‌نگاریدید هی‌نگاریدند
شروعیک تی‌نگاریدم تی‌نگاریدی تی‌نگارید تی‌نگاریدیم تی‌نگاریدید تی‌نگاریدند
جاریک فی‌نگاریدم فی‌نگاریدی فی‌نگارید فی‌نگاریدیم فی‌نگاریدید فی‌نگاریدند
فرجامیک وی‌نگاریدم وی‌نگاریدی وی‌نگارید وی‌نگاریدیم وی‌نگاریدید وی‌نگاریدند
پایانیک دی‌نگاریدم دی‌نگاریدی دی‌نگارید دی‌نگاریدیم دی‌نگاریدید دی‌نگاریدند
پیوستیک پی‌نگاریدم پی‌نگاریدی پی‌نگارید پی‌نگاریدیم پی‌نگاریدید پی‌نگاریدند
روالیک می‌نگاریدم می‌نگاریدی می‌نگارید می‌نگاریدیم می‌نگاریدید می‌نگاریدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️نگارم 📤 ️نگاری 📤 ️نگارد 📤 ️نگاریم 📤 ️نگارید 📤 ️نگارند 📤
آستانیک هی‌نگارم هی‌نگاری هی‌نگارد هی‌نگاریم هی‌نگارید هی‌نگارند
شروعیک تی‌نگارم تی‌نگاری تی‌نگارد تی‌نگاریم تی‌نگارید تی‌نگارند
جاریک فی‌نگارم فی‌نگاری فی‌نگارد فی‌نگاریم فی‌نگارید فی‌نگارند
فرجامیک وی‌نگارم وی‌نگاری وی‌نگارد وی‌نگاریم وی‌نگارید وی‌نگارند
پایانیک دی‌نگارم دی‌نگاری دی‌نگار دی‌نگاریم دی‌نگارید دی‌نگارند
پیوستیک پی‌نگارم پی‌نگاری پی‌نگارد پی‌نگاریم پی‌نگارید پی‌نگارند
روالیک می‌نگارم می‌نگاری می‌نگارد می‌نگاریم می‌نگارید می‌نگارند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️نگارینم 📤 ️نگارینی 📤 ️نگاریند 📤 ️نگارینیم 📤 ️نگارینید 📤 ️نگارینند 📤
آستانیک هی‌نگارینم هی‌نگارینی هی‌نگاریند هی‌نگارینیم هی‌نگارینید هی‌نگارینند
شروعیک تی‌نگارینم تی‌نگارینی تی‌نگاریند تی‌نگارینیم تی‌نگارینید تی‌نگارینند
جاریک فی‌نگارینم فی‌نگارینی فی‌نگاریند فی‌نگارینیم فی‌نگارینید فی‌نگارینند
فرجامیک وی‌نگارینم وی‌نگارینی وی‌نگاریند وی‌نگارینیم وی‌نگارینید وی‌نگارینند
پایانیک دی‌نگارینم دی‌نگارینی دی‌نگاریند دی‌نگارینیم دی‌نگارینید دی‌نگارینند
پیوستیک پی‌نگارینم پی‌نگارینی پی‌نگاریند پی‌نگارینیم پی‌نگارینید پی‌نگارینند
روالیک می‌نگارینم می‌نگارینی می‌نگاریند می‌نگارینیم می‌نگارینید می‌نگارینند
عملواژه‌های نافرایندی ساده
انجامی
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
گذشته سادیک ️بنگاریدم 📤 ️بنگاریدی 📤 ️بنگارید 📤 ️بنگاریدیم 📤 ️بنگاریدید 📤 ️بنگاریدند 📤
شروعیک بتی‌نگاریدم بتی‌نگاریدی بتی‌نگارید بتی‌نگاریدیم بتی‌نگاریدید بتی‌نگاریدند
پایانیک بدی‌نگاریدم بدی‌نگاریدی بدی‌نگارید بدی‌نگاریدیم بدی‌نگاریدید بدی‌نگاریدند
پیوستیک بپی‌نگاریدم بپی‌نگاریدی بپی‌نگارید بپی‌نگاریدیم بپی‌نگاریدید بپی‌نگاریدند
روالیک بمی‌نگاریدم بمی‌نگاریدی بمی‌نگارید بمی‌نگاریدیم بمی‌نگاریدید بمی‌نگاریدند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
کنون سادیک ️بنگارم 📤 ️بنگاری 📤 ️بنگارد 📤 ️بنگاریم 📤 ️بنگارید 📤 ️بنگارند 📤
شروعیک بتی‌نگارم بتی‌نگاری بتی‌نگارد بتی‌نگاریم بتی‌نگارید بتی‌نگارند
پایانیک بدی‌نگارم بدی‌نگاری بدی‌نگارد بدی‌نگاریم بدی‌نگارید بدی‌نگارند
پیوستیک بپی‌نگارم بپی‌نگاری بپی‌نگارد بپی‌نگاریم بپی‌نگارید بپی‌نگارند
روالیک بمی‌نگارم بمی‌نگاری بمی‌نگارد بمی‌نگاریم بمی‌نگارید بمی‌نگارند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
آینده سادیک ️بنگارینم 📤 ️بنگارینی 📤 ️بنگاریند 📤 ️بنگارینیم 📤 ️بنگارینید 📤 ️بنگارینند 📤
شروعیک بتی‌نگارینم بتی‌نگارینی بتی‌نگاریند بتی‌نگارینیم بتی‌نگارینید بتی‌نگارینند
پایانیک بدی‌نگارینم بدی‌نگارینی بدی‌نگاریند بدی‌نگارینیم بدی‌نگارینید بدی‌نگارینند
پیوستیک بپی‌نگارینم بپی‌نگارینی بپی‌نگاریند بپی‌نگارینیم بپی‌نگارینید بپی‌نگارینند
روالیک بمی‌نگارینم بمی‌نگارینی بمی‌نگاریند بمی‌نگارینیم بمی‌نگارینید بمی‌نگارینند
دستوری
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
- تو - تویان/شما -
امر ️بنگار 📤 ️بنگارید 📤
نهی ️ننگار 📤 ️ننگارید 📤
هم‌مصدرهای «نگاریدن»

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین