آزردن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • [آ/زردن]

فعل[ویرایش]

آزردن

  1. رنجیدن دلگیر شدن، دلتنگ شدن، رنجیده شدن، متأثر گشتن، تأذی (تأذّی). ملول شدن، متألم گردیدن، آزرده شدن، دلخور شدن‌.
  2. ایذاء، اذیت، رنجانیدن، ملول کردن، رنجه کردن، رنجور کردن، اشذاء، گزند و صدمه و آسیب رسانیدن عذاب دادن، خرابی و ویرانی کردن، آزار دادن، آزار کردن، آزاردن به زبان یا دست یا هر چیز دیگر.

مصدر لازم[ویرایش]

  1. رنجیدن.

مصدر متعدی[ویرایش]

  1. رنجانیدن.

واژه‌های وابسته[ویرایش]


––––

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معسن