پرش به محتوا

افکندن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • [اف/کندن]

مصدر فعل متعدی

[ویرایش]

افکندن

  1. انداختن، پرت کردن.
  2. گستردن.درون کردن
  1. از قلم انداختن، به حساب نیاوردن.
  2. شکست دادن.
  3. جا گرفتن، اقامت کردن.

فعل

[ویرایش]
  1. افگندن. ایجاد کردن. انداختن.


––––

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین