پرش به محتوا

افکندن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • [اف/کندن]

مصدر فعل متعدی

[ویرایش]

افکندن

  1. انداختن، پرت کردن.
  2. گستردن.درون کردن
  1. از قلم انداختن، به حساب نیاوردن.
  2. شکست دادن.
  3. جا گرفتن، اقامت کردن.

فعل

[ویرایش]
  1. افگندن. ایجاد کردن. انداختن.


هَمْصَدْرْهای «افکندن»
بن‌گذشته بن‌کنون بن‌آینده
افکند افکن افکنین[📍]
فعل‌های «افکندن»
عملواژه‌های «افکندن»
عملواژه‌های فرایندی ساده
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️افکندم 📤 ️افکندی 📤 ️افکند 📤 ️افکندیم 📤 ️افکندید 📤 ️افکندند 📤
آستانیک هی‌افکندم هی‌افکندی هی‌افکند هی‌افکندیم هی‌افکندید هی‌افکندند
شروعیک تی‌افکندم تی‌افکندی تی‌افکند تی‌افکندیم تی‌افکندید تی‌افکندند
جاریک فی‌افکندم فی‌افکندی فی‌افکند فی‌افکندیم فی‌افکندید فی‌افکندند
فرجامیک وی‌افکندم وی‌افکندی وی‌افکند وی‌افکندیم وی‌افکندید وی‌افکندند
پایانیک دی‌افکندم دی‌افکندی دی‌افکند دی‌افکندیم دی‌افکندید دی‌افکندند
پیوستیک پی‌افکندم پی‌افکندی پی‌افکند پی‌افکندیم پی‌افکندید پی‌افکندند
روالیک می‌افکندم می‌افکندی می‌افکند می‌افکندیم می‌افکندید می‌افکندند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️افکنم 📤 ️افکنی 📤 ️افکند 📤 ️افکنیم 📤 ️افکنید 📤 ️افکنند 📤
آستانیک هی‌افکنم هی‌افکنی هی‌افکند هی‌افکنیم هی‌افکنید هی‌افکنند
شروعیک تی‌افکنم تی‌افکنی تی‌افکند تی‌افکنیم تی‌افکنید تی‌افکنند
جاریک فی‌افکنم فی‌افکنی فی‌افکند فی‌افکنیم فی‌افکنید فی‌افکنند
فرجامیک وی‌افکنم وی‌افکنی وی‌افکند وی‌افکنیم وی‌افکنید وی‌افکنند
پایانیک دی‌افکنم دی‌افکنی دی‌افکن دی‌افکنیم دی‌افکنید دی‌افکنند
پیوستیک پی‌افکنم پی‌افکنی پی‌افکند پی‌افکنیم پی‌افکنید پی‌افکنند
روالیک می‌افکنم می‌افکنی می‌افکند می‌افکنیم می‌افکنید می‌افکنند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
سادیک ️افکنینم 📤 ️افکنینی 📤 ️افکنیند 📤 ️افکنینیم 📤 ️افکنینید 📤 ️افکنینند 📤
آستانیک هی‌افکنینم هی‌افکنینی هی‌افکنیند هی‌افکنینیم هی‌افکنینید هی‌افکنینند
شروعیک تی‌افکنینم تی‌افکنینی تی‌افکنیند تی‌افکنینیم تی‌افکنینید تی‌افکنینند
جاریک فی‌افکنینم فی‌افکنینی فی‌افکنیند فی‌افکنینیم فی‌افکنینید فی‌افکنینند
فرجامیک وی‌افکنینم وی‌افکنینی وی‌افکنیند وی‌افکنینیم وی‌افکنینید وی‌افکنینند
پایانیک دی‌افکنینم دی‌افکنینی دی‌افکنیند دی‌افکنینیم دی‌افکنینید دی‌افکنینند
پیوستیک پی‌افکنینم پی‌افکنینی پی‌افکنیند پی‌افکنینیم پی‌افکنینید پی‌افکنینند
روالیک می‌افکنینم می‌افکنینی می‌افکنیند می‌افکنینیم می‌افکنینید می‌افکنینند
عملواژه‌های نافرایندی ساده
انجامی
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
گذشته سادیک ️بافکندم 📤 ️بافکندی 📤 ️بافکند 📤 ️بافکندیم 📤 ️بافکندید 📤 ️بافکندند 📤
شروعیک بتی‌افکندم بتی‌افکندی بتی‌افکند بتی‌افکندیم بتی‌افکندید بتی‌افکندند
پایانیک بدی‌افکندم بدی‌افکندی بدی‌افکند بدی‌افکندیم بدی‌افکندید بدی‌افکندند
پیوستیک بپی‌افکندم بپی‌افکندی بپی‌افکند بپی‌افکندیم بپی‌افکندید بپی‌افکندند
روالیک بمی‌افکندم بمی‌افکندی بمی‌افکند بمی‌افکندیم بمی‌افکندید بمی‌افکندند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
کنون سادیک ️بافکنم 📤 ️بافکنی 📤 ️بافکند 📤 ️بافکنیم 📤 ️بافکنید 📤 ️بافکنند 📤
شروعیک بتی‌افکنم بتی‌افکنی بتی‌افکند بتی‌افکنیم بتی‌افکنید بتی‌افکنند
پایانیک بدی‌افکنم بدی‌افکنی بدی‌افکند بدی‌افکنیم بدی‌افکنید بدی‌افکنند
پیوستیک بپی‌افکنم بپی‌افکنی بپی‌افکند بپی‌افکنیم بپی‌افکنید بپی‌افکنند
روالیک بمی‌افکنم بمی‌افکنی بمی‌افکند بمی‌افکنیم بمی‌افکنید بمی‌افکنند
من تو او منان/ما تویان/شما اویان/آن‌ها
آینده سادیک ️بافکنینم 📤 ️بافکنینی 📤 ️بافکنیند 📤 ️بافکنینیم 📤 ️بافکنینید 📤 ️بافکنینند 📤
شروعیک بتی‌افکنینم بتی‌افکنینی بتی‌افکنیند بتی‌افکنینیم بتی‌افکنینید بتی‌افکنینند
پایانیک بدی‌افکنینم بدی‌افکنینی بدی‌افکنیند بدی‌افکنینیم بدی‌افکنینید بدی‌افکنینند
پیوستیک بپی‌افکنینم بپی‌افکنینی بپی‌افکنیند بپی‌افکنینیم بپی‌افکنینید بپی‌افکنینند
روالیک بمی‌افکنینم بمی‌افکنینی بمی‌افکنیند بمی‌افکنینیم بمی‌افکنینید بمی‌افکنینند
دستوری
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
- تو - تویان/شما -
امر ️بافکن 📤 ️بافکنید 📤
نهی ️نافکن 📤 ️نافکنید 📤
هم‌مصدرهای «افکندن»

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین