فراهمیستن
فارسی[ویرایش]
مصدر گذرا[ویرایش]
- چیزی را با فراهمیدن جزءهایش ساختن؛ همگردانی کردن:
- علی کتابش را از روی چندین منبع فراهمیست.
- (رایانه و فناوری اطلاعات) یه کد اجراپذیر را از منبع کد با فراهمیسال ساختن:
- برای اجراییدن کدهای یه نرمافزارم باید آن را فراهمیست.
- برنامهنویسها کدهای برنامهاشان را، برای اجرای ارزیابی، فراهمیستند.
- کدهای نرمافزارت را بفراهمیس تا ببینم چگونه کار میکند.
فعل[ویرایش]
فراهمیستن
گردانش فارسی | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | فراهمیستن | ||||||
بن ماضی | فراهمیست | ||||||
بن مضارع | فراهمیس | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | فراهمیستم | فراهمیستی | فراهمیست | فراهمیستیم | فراهمیستید | فراهمیستند | |
استمراری | میفراهمیستم | میفراهمیستی | میفراهمیست | میفراهمیستیم | میفراهمیستید | میفراهمیستند | |
کامل | فراهمیستهبودم | فراهمیستهبودی | فراهمیستهبود | فراهمیستهبودیم | فراهمیستهبودید | فراهمیستهبودند | |
التزامی | فراهمیستهباشم | فراهمیستهباشی | فراهمیستهباشد | فراهمیستهباشیم | فراهمیستهباشید | فراهمیستهباشند | |
مستمر | داشتم میفراهمیستم | داشتی میفراهمیستی | داشت میفراهمیست | داشتیم میفراهمیستیم | داشتید میفراهمیستید | داشتند میفراهمیستند | |
حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
ساده | فراهمیسم | فراهمیسی | فراهمیسد | فراهمیسیم | فراهمیسید | فراهمیسند | |
استمراری | میفراهمیسم | میفراهمیسی | میفراهمیسد | میفراهمیسیم | میفراهمیسید | میفراهمیسند | |
کامل | فراهمیستهام | فراهمیستهای | فراهمیستهاست/فراهمیسته | فراهمیستهایم | فراهمیستهاید | فراهمیستهاند | |
ملموس | دارم میفراهمیسم | داری میفراهمیسی | دارد میفراهمیسد | داریم میفراهمیسیم | دارید میفراهمیسید | دارند میفراهمیسند | |
التزامی | بفراهمیسم | بفراهمیسی | بفراهمیسد | بفراهمیسیم | بفراهمیسید | بفراهمیسند | |
آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
خواهم فراهمیست | خواهی فراهمیست | خواهد فراهمیست | خواهیم فراهمیست | خواهید فراهمیست | خواهند فراهمیست | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بفراهمیس | بفراهمیسید | |||||
نهی | نفراهمیس | نفراهمیسید |