نتایج جستجو

برای ترسیم خط راست و نیز اندازه گیری طول به کار می‌رود. ؛ ~ تِ (تی) خط کشی که بر سر آن یک خط کش کوچکتر با زاویة قائم، متصل شده و در کشیدن رسم‌های دقیق...

آن‌ها: خط گاز، خط لوله. خط و نشان کشیدن، تهدید کردن. خط بر آب دادن: ناپایدار و از بین رفتنی. خط خرچنگ قورباغه: شیوه نوشتن ناشیانه، ناهموار و بد. در خط بودن:...

فارسی [پَر/وِشتَن] دور چيزي خط کشیدن، نوشتن. حیدری ملایری، م. فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک، ۲۰۰۵ –––– ترجمه‌ها ‎ Unipers: parveštan...

دستور، ترتیب. نشانی سرای و منزل. فرهنگ لغت معین (~.) عربی کشیدن شکل یا خطی روی کاغذ، نوشتن، خط کشیدن. فرهنگ لغت معین ترجمه‌ها انگلیسی wont usage tradition...

شکاف. خط‌هایی که از کشیدن سوهان بر روی فلزات ایجاد شود. فرهنگ لغت معین (~.) جنگجو، پهلوان. فرهنگ لغت معین رَخ :(rakh) در گویش گنابادی یعنی خط خط ، خط خطی...

(لُ کُ مُ) انگلیسی وسیله نقلیه موتوری که روی خط آهن حرکت می‌کند و برای کشیدن واگن‌های قطار به کار می‌رود. فرهنگ لغت معین انگلیسی smokestack drawbar...

هزاره (deprecated use of |lang= parameter) خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 101: The language code "اصطلاحات en" is not valid.. (UK) آیپا: /sɜːv/ (US)...

پودمان:utilities در خط 101: The language code "اصطلاحات en" is not valid.. sibilant (تفضیلی more sibilant، عالی most sibilant) هیس کردن، صفیر کشیدن sibilantly...

است. زبانِ اوستایی: کَرِش:کشیدن، شیار زدن کَرشا، کَرشَ:شیارِ گِرد، خط گِرد کشیدن رویِ زمین زبان سانسکریت: نی - کَشَ:نما، منظر، چهره کَش: تراشیدن، خراشیدن،...

(UK) آیپا: /əˈbændən/ خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 101: The language code "en-us-abandon.ogg" is not valid.. abandon (سوم شخص مفرد حال ساده abandons،...

شیر و خط انداختن قرعه کشیدن یا فال زدن یا قمار کردن. (در سکه‌های رایج پیش از انقلاب اسلامی بر یک روی نقش شیر و خورشید و بر رویة دیگر ارزش سکه به خط عادی...

پهلوی /چین/ چین چین، چروک، تا، خط، شیار‌‌‌. برآمدگی کوچکی که بر اثر مچاله شدن، تا شدن یا تا خوردن، بر سطح معمولا صاف پدید می‌آید. چین در زبان معیار باستان...

است. زبانِ اوستایی: کَرِش:کشیدن، شیار زدن کَرشا، کَرشَ:شیارِ گِرد، خط گِرد کشیدن رویِ زمین زبان سانسکریت: نی - کَشَ:نما، منظر، چهره کَش: تراشیدن، خراشیدن،...

شاهنامه: ISBN 964-5566-35-5 بهاری /دِی/هیم/ دیهیم مترادف نوعی تهدید یا خط و نشان کشیدن ضمنی همراه با گِردی چشم، در زبان فارسی. بِی دِی هِیم اوشاق قؤخسِه!...

گذشته استمراری struck یا stricken) (با مفعول) پاک کردن، زدودن، حذف کردن، خط زدن (نوشته) Please strike the last sentence. لطفا جملهٔ آخر را حذف کن. (با...

همراه با وفاداری است. (UK, US) آیپا: /baɪd/ خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 101: The language code "en-us-bide.ogg" is not valid.. پساوند انگلیسی:-aɪd|-aɪd...

آوا-ان: smōk, آیپا: /smoʊk/, X-SAMPA: /smoUk/ خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 101: The language code "en-us-smoke.ogg" is not valid.. پساوند انگلیسی:-əʊk|-əʊk...

آیپا: /ˈæk.sə.dənt/, سمپا: /"{k.s@.d@nt/ خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 101: The language code "en-us-accident.ogg" is not valid.. accident (جمع accidents...

شیار کشیدن، برف روفتن الگو:lv-conj-1 گرفته شده از واژهٔ عربی ارض الگو:mt-noun زمین art مذکر تحمل mathgamain خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 101: The...

نهادن مستعمل است و شمشیر در نیام کردن ، شمشیر برآهیختن ، آختن ، کشیدن ، از نیام کشیدن ، از نیام برآوردن ، هوا کردن و علم کردن از ترکیبات اوست و با لفظ...