پیادیدن
فارسی[ویرایش]
مصدر[ویرایش]
- فرایند عملیدن (عملیاتی کردن) یه طرح یا برنامه در یه سیستم؛ پیاده کردن:
- پیادیدن بعضی از طرح‌ها کار هرکسی نیست.
فعل[ویرایش]
پیادیدن
- /پیادیدَنْ/
| گردانش فارسی | |||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بن واژه | پیادیدن | ||||||
| بن ماضی | پیادید | ||||||
| بن مضارع | پیاد | ||||||
| شخص | مفرد | جمع | |||||
| اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
| گذشته | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | پیادیدم | پیادیدی | پیادید | پیادیدیم | پیادیدید | پیادیدند | |
| استمراری | می‌پیادیدم | می‌پیادیدی | می‌پیادید | می‌پیادیدیم | می‌پیادیدید | می‌پیادیدند | |
| کامل | پیادیده‌بودم | پیادیده‌بودی | پیادیده‌بود | پیادیده‌بودیم | پیادیده‌بودید | پیادیده‌بودند | |
| التزامی | پیادیده‌باشم | پیادیده‌باشی | پیادیده‌باشد | پیادیده‌باشیم | پیادیده‌باشید | پیادیده‌باشند | |
| مستمر | داشتم می‌پیادیدم | داشتی می‌پیادیدی | داشت می‌پیادید | داشتیم می‌پیادیدیم | داشتید می‌پیادیدید | داشتند می‌پیادیدند | |
| حال | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| ساده | پیادم | پیادی | پیادد | پیادیم | پیادید | پیادند | |
| استمراری | می‌پیادم | می‌پیادی | می‌پیادد | می‌پیادیم | می‌پیادید | می‌پیادند | |
| کامل | پیادیده‌ام | پیادیده‌ای | پیادیده‌است/پیادیده | پیادیده‌ایم | پیادیده‌اید | پیادیده‌اند | |
| ملموس | دارم می‌پیادم | داری می‌پیادی | دارد می‌پیادد | داریم می‌پیادیم | دارید می‌پیادید | دارند می‌پیادند | |
| التزامی | بپیادم | بپیادی | بپیادد | بپیادیم | بپیادید | بپیادند | |
| آینده | من | تو | او/آن | ما | شما | آنها/ایشان | |
| خواهم پیادید | خواهی پیادید | خواهد پیادید | خواهیم پیادید | خواهید پیادید | خواهند پیادید | ||
| دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
| امر | بپیاد | بپیادید | |||||
| نهی | نپیاد | نپیادید | |||||