چیریدن

فارسی

مصدر

• /چیریدَنْ/ چیر + ـیدن

1. نام فرایند برتریدن (برتری دادن) به چیزی؛ چیره کردن:

   برای چیریدن شوری، باید به محلول هه نمک افزود.

فعل

چیریدن

1. چیزی را بر یه گروه/جمع برتریدن (برتری دادن) یا فراواندن (فراوان کردن)؛ چیره کردن:

   شوری را با افزودن نمک به مایع هه بر شیرینی چیریدم.

فعل‌ها
بن واژه			چیریدن
بن ماضی			چیرید
بن مضارع			چیر
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	چیریدم	چیریدی	چیرید	چیریدیم	چیریدید	چیریدند
	استمراری	می‌چیریدم	می‌چیریدی	می‌چیرید	می‌چیریدیم	می‌چیریدید	می‌چیریدند
	کامل	چیریده بودم	چیریده بودی	چیریده بود	چیریده بودیم	چیریده بودید	چیریده بودند
	التزامی	چیریده باشم	چیریده باشی	چیریده باشد	چیریده باشیم	چیریده باشید	چیریده باشند
	مستمر	داشتم می‌چیریدم	داشتی می‌چیریدی	داشت می‌چیرید	داشتیم می‌چیریدیم	داشتید می‌چیریدید	داشتند می‌چیریدند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	چیرم	چیری	چیرد	چیریم	چیرید	چیرند
	استمراری	می‌چیرم	می‌چیری	می‌چیرد	می‌چیریم	می‌چیرید	می‌چیرند
	کامل	چیریده‌ام	چیریده‌ای	چیریده/چیریده‌است	چیریده‌ایم	چیریده‌اید	چیریده‌اند
	ملموس	دارم می‌چیرم	داری می‌چیری	دارد می‌چیرد	داریم می‌چیریم	دارید می‌چیرید	دارند می‌چیرند
	التزامی	بچیرم	بچیری	بچیرد	بچیریم	بچیرید	بچیرند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم چیرید	خواهی چیرید	خواهد چیرید	خواهیم چیرید	خواهید چیرید	خواهند چیرید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بچیر			بچیرید
	نهی		نچیر			نچیرید

برگردان

چیزی را برتریدن

• انگلیسی: overcome (en)