رفتن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • /رَفتَن/

مصدر فعل لازم[ویرایش]

رفتن

  1. دور شدن از نزد کسی یا از جایی؛ ترک کردن کسی یا جایی، مقابل آمدن.
  2. روان شدن، حرکت کردن؛ کوچ کردن، رحلت کردن؛ گذشتن، عبور کردن، سپری شدن. شدن، گذشتن، مردن؛ تأثیر کردن؛ صورت پذیرفتن، انجام گرفتن.
  3. (عامیانه): شبیه بودن؛ بی‌حال شدن؛ انجام دادن؛ قطع شدن، بریده یا کنده شدن.

ریشه شناسی۲[ویرایش]

مصدر متعدی[ویرایش]

رُفْتَن

  1. پاک کردن، تمیز کردن.
  2. نک روبیدن.

ریشه شناسی۳[ویرایش]

فعل[ویرایش]

  1. پرسیدن. گذشتن.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین