انداختن
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- [اَن/داختن]
مصدر متعدی[ویرایش]
انداختن
- افکندن، پرتاب کردن.
- چیزی را به هدف زدن، هدف قرار دادن.
- در جایی منزل کردن.
- راندن، طرد کردن.
- فرش کردن، گستردن.
- مقدّر ساختن.
انداختنی[ویرایش]
- جنس نامرغوب را به جای جنس خوب فروختن، کلاه گذاشتن.
- طرح کردن، مطرح ساختن.
مصدر لازم[ویرایش]
- مشورت کردن.
- کاستن، کسر کردن.
فعل[ویرایش]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | انداختن | ||||||
بن ماضی | انداخت | ||||||
بن مضارع | انداز | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | انداختم | انداختی | انداخت | انداختیم | انداختید | انداختند | |
استمراری | میانداختم | میانداختی | میانداخت | میانداختیم | میانداختید | میانداختند | |
کامل | انداخته بودم | انداخته بودی | انداخته بود | انداخته بودیم | انداخته بودید | انداخته بودند | |
التزامی | انداخته باشم | انداخته باشی | انداخته باشد | انداخته باشیم | انداخته باشید | انداخته باشند | |
مستمر | داشتم میانداختم | داشتی میانداختی | داشت میانداخت | داشتیم میانداختیم | داشتید میانداختید | داشتند میانداختند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | اندازم | اندازی | اندازد | اندازیم | اندازید | اندازند | |
استمراری | میاندازم | میاندازی | میاندازد | میاندازیم | میاندازید | میاندازند | |
کامل | انداختهام | انداختهای | انداخته/انداختهاست | انداختهایم | انداختهاید | انداختهاند | |
ملموس | دارم میاندازم | داری میاندازی | دارد میاندازد | داریم میاندازیم | دارید میاندازید | دارند میاندازند | |
التزامی | باندازم | باندازی | باندازد | باندازیم | باندازید | باندازند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم انداخت | خواهی انداخت | خواهد انداخت | خواهیم انداخت | خواهید انداخت | خواهند انداخت | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بانداز | باندازید | |||||
نهی | نانداز | ناندازید |
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین