ارزجیدن

فارسی

همچنین ببین: سانجیدن؛ کرجیدن؛ سرشجیدن

مصدر

• /اَرْزْجیدَنْ/ ارز + جیدن

1. فرایند سنجیدن برابری دو چیز از دید ارزش‌شان در یه سیستم:

   در پایتون، از عملگر == برای ارزجیدن دو متغیر استفایشد (استفاده می‌شود).

فعل

ارزجیدن

• /اَرْزْجیدَنْ/

1. دو چیز را از دید هم‌ارزی سنجیدن:

   با عملگر == می‌توانی متغیرها را باهم بارزجی.

   با == ارزجیدی اشان؟

فعل‌ها
بن واژه			ارزجیدن
بن ماضی			ارزجید
بن مضارع			ارزج
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	ارزجیدم	ارزجیدی	ارزجید	ارزجیدیم	ارزجیدید	ارزجیدند
	استمراری	می‌ارزجیدم	می‌ارزجیدی	می‌ارزجید	می‌ارزجیدیم	می‌ارزجیدید	می‌ارزجیدند
	کامل	ارزجیده بودم	ارزجیده بودی	ارزجیده بود	ارزجیده بودیم	ارزجیده بودید	ارزجیده بودند
	التزامی	ارزجیده باشم	ارزجیده باشی	ارزجیده باشد	ارزجیده باشیم	ارزجیده باشید	ارزجیده باشند
	مستمر	داشتم می‌ارزجیدم	داشتی می‌ارزجیدی	داشت می‌ارزجید	داشتیم می‌ارزجیدیم	داشتید می‌ارزجیدید	داشتند می‌ارزجیدند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	ارزجم	ارزجی	ارزجد	ارزجیم	ارزجید	ارزجند
	استمراری	می‌ارزجم	می‌ارزجی	می‌ارزجد	می‌ارزجیم	می‌ارزجید	می‌ارزجند
	کامل	ارزجیده‌ام	ارزجیده‌ای	ارزجیده/ارزجیده‌است	ارزجیده‌ایم	ارزجیده‌اید	ارزجیده‌اند
	ملموس	دارم می‌ارزجم	داری می‌ارزجی	دارد می‌ارزجد	داریم می‌ارزجیم	دارید می‌ارزجید	دارند می‌ارزجند
	التزامی	بارزجم	بارزجی	بارزجد	بارزجیم	بارزجید	بارزجند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم ارزجید	خواهی ارزجید	خواهد ارزجید	خواهیم ارزجید	خواهید ارزجید	خواهند ارزجید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بارزج			بارزجید
	نهی		نارزج			نارزجید

برگردان

سنجیدن هم‌ارزی

• انگلیسی: compare (en)