پرش به محتوا

پری

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • پارسی میانه (پهلوی)
جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ پری دارد

آوایش

[ویرایش]
  • [پَری]

اسم

[ویرایش]

پری

  1. نژاد پری برخلاف برخی تفکرات وجود خارجی داشته و ایرانی بودند یعنی به زبان هند و اروپایی متکلم بودند؛ شناخته‌ شده‌ترین قبایل منسوب به پریان سه گروه قومی ماد، پارس و پارت بودند.

استعاره‌ها

[ویرایش]
  1. موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و به چشم نيايد و غالباً نيکوکار است به عکس دیو که بدکار باشد. فرشته، مقابل ديو. همزاد. جان. جن. جنی. جنت (جِنًّة)
  1. خافی. خافیه. خافیا. حوری. ملک (مَلک)
  2. روحانی. خندله. نوعی از زنان جن که نهايت خوبرو باشند. بعضی از ثقلان که جن و انس باشد. مؤنث جن، که به صورت زنی زیبا تصور می‌شود.
  3. در آخر بعضی اسم‌های مرکبه آمده است مانند ناف‌پری (نوعی شیرینی)#
  4. نازپری، نام دختر پادشاه خوارزم که در حباله بهرام گور بود.
  5. آدمی را از بسياری خوشگلی و تر و تازگی و لطافت گاه پری گویند.
  6. نوعی از پارچه و قماش است در نهایت ملائمی بسان مخمل، خوابکی هم دارد و رنگارنگ می‌باشد و از آن مسند و فرش سازند.
  7. گونه‌ای پارچه‌ی بسیار لطیف
  8. نام دختر ایرانی

قید

[ویرایش]
  1. مخفف پریر، بر سر واژه‌های شب و روز می‌آید و معنای دو شب پیش یا دو روز پیش را می‌دهد.

مترادف‌ها

[ویرایش]

متضادها

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه
  • انگلیسی: pari